بازیگران ِ خاموش


عروسک ها ،این بازیگران خاموش کودکی! جانوران بی جانی که هرکدام سرنوشت عجیبی دارند. بغل کردن ها ، خاله بازی ها ، سناریو های کودکی را انگار در چشم بی جانشان فرو کرده اند  . عروسک ها کثیف می شوند ، پاره می شوند ، گم می شوند به همان سرعتی که کودکی ما در هزار توی زمان گم می شود.

 گاهی بی جان می افتند گوشه انباری و سال ها به یک نقطه خیره می شوند . و گاهی این گوشه اصابت شده از نگاه ترسناکشان چشم ِ تو است.  بازیگر نقش اول تمام فیلم های دهه اول زندگیت ، حالا زشت و کثیف و شاید پیر خیره خیره نگاهت می کندنگاه گرم و دلبرانه ی سال ها قبل  تبدیل می شود  به یک نگاه سرد توام با تنفر. عروسک ها پیدا می شوند ، تمیز می شوند ، دوخته می شوند اما هرگز مثل روز اول دلبری نمی کنند. آنها سال ها زیر رگبار فراموشی ما مرده اند. به جبران فراموشی ، اینبار  می نشانی اش روی تاقچه ، گلدان ِ خاک گرفته ، که سرنوشتی شبیه به او دارد را تنگش جای می دهی ، تا با هم تا آخر دنیا یک دل سیر حرف بزنند و از بی وفایی ِ آدم ها بگویند. هر وقت هم خسته شدند سرشان را بگذارند روی شانه ی هم و آرام بخوابند.

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سارا سه‌شنبه 13 مرداد 1394 ساعت 08:06 http://sj.mashhadi90@gmail.com

من هیچ عروسکی ندارم
نمیدونم سرنوشت بازیگر نقش اول فیلم های دهه اول زندگیم چی شده؟!
چقدر بده حالا که فکر می کنم!

حتما یه جایی داره زندگی می کنه
شاید توو یه خونه تکونی گذاشتیش دم در و یه بچه دیگه برش داشته و ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.