اندر فضایل عشق

آرایشگر از نظر من شخصیت تعریف شده ای دارد. باید کسی باشد که حتی الامکان از من کوچکتر بوده ، و یا حداقل کسی که با او رو دربایستی نکنم. اینطوری می توانم هر اُردی که خواستم بدهم . چندماهی می شود دخترکی را پیدا کردم . خیلی خوش اخلاق خیلی مهربان و خیلی هم فروتن. دخترک همیشه از دوست پسرش و ار دنیای مردانه می نالد. یعنی تا می رسم و می گویم خب عزیزم ، چه خبر ؟!می گوید وااااای خانم استوار . امان از دست مردا، این مردای لعنتی  ... می گویم باز چی شده ؟! و او همانطور که نخ اصلاح را دور گردنش می پیچد ، از مصایب و مشکلات اخیرش با او می گوید. هر بار هم که می روم قرار است مذکور هفته اینده با خانواده اش بیایند خواستگاری ...
بعد که صحبتهایش تمام می شود آهی می کشد و می گوید : خب البته نباشه هم دق می کنم. 
از ظاهر صحبت هایش معلوم است معشوقش خیلی متعصب و خشک است. حتی با شماره روی کارت ویزیت هم مشکل دارد . و اگر زبانش لال مزاحمی پیدا شود مذکور غضبناک شده و می گوید چیکار کردی مزاحم پیدا کردی ؟! خیلی دلم می خواهد به او بگویم چگونه می خواهد با همچین آدمی همسفر شود آن هم به بلندای یک زندگی ... اما بعد که یک آهنگ مرتضی پاشایی می گذارد و به دور دست خیره می شود و زیر لب با او می خواند پشیمان می شوم. به پیرزن پرحرف درونم می گویم اصلا به تو چه ربطی دارد ؟! چرا که خاصیت عشق ، زیبا دیدن عیب ها و بزرگتر دیدن حُسن هاست . نگاهش می کنم و لبخند می زنم . بعدهم به کار پر ایرادش در آینه اخم می کنم . 
نظرات 1 + ارسال نظر
سارا دوشنبه 19 مرداد 1394 ساعت 13:58 http://sj.mashhadi90@gmail.com

کاش بدونه وقتی به هم برسن
مذکور مورد نظر به هبچ وقت اینقدر خواستنی نیست
چون ایرادها از آنچه در دوران نامزدی می بینید خطرناکتر هستند

اوهوم. فک کنم عقلش می گه ولی به حرفش گوش نمی ده

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.