خودم را کجای خودم کشته ام...

سکانس1.

درب ماشین را محکم بست، روی دوشش بودم و راه می رفت. نفس نفس میزد و یکریز حرف..."می دونی رفیق؟ باید بریم یه جای خوب، مثلا شمال! هرجاش  که تو بگی..." لبخند میشوم، قد تمام خوبی هاش"رفیق وقتشه که از هم جدا شیم فک کنم" میگذاردم زمین و برُبر نگاهم میکند "زر زیادی نزن و فقط گوش کن" و دوباره روی دوش میگیردم.

سکانس2.

دارد مرا می برد، توی اینه به وضوح میبینم که مرا به دوش گرفته و لنگ لنگان نعشم را به این ور و ان ور می برد.

از توی اینه برایش دست تکان می دهم.

نظرات 1 + ارسال نظر
سارا چهارشنبه 18 شهریور 1394 ساعت 08:06 http://sj.mashhadi90@gmail.com

من و با دست کی کشتی که پای هردومون گیره!

...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.